با افزايش وحشتناك قيمت ارز طی يكی دو هفته اخير دلالهای ارزی در خيابان فردوسی به صورت شبانهروز درحال خريد و فروش دلار و يورو هستند و به قول معروف حسابی كارش سكه شده است!
صبا
ایران به نقل از پارسینه:
سپهر خرمی - تحريريه پارسينه | با
افزایش وحشتناک قیمت ارز طی یکی دو هفته اخیر دلالهای ارزی در خیابان
فردوسی به صورت شبانهروز درحال خرید و فروش دلار و یورو هستند و به قول
معروف حسابی کارش سکه شده است!
دیروز برای تهیه گزارش میدانی فرصتی
دست داد تا به خیابان فردوسی بروم تا از نزدیک شاهد اتفاقات خیابان قدیمی
در تهران بیوفتم که روزگاری با وجود ساختمان پلاسکو رنگ و بوی دیگری داشت و
حالا انگار بعد از آن حادثه، دیگر آن خیابان سابق نیست و گرد غم در آنجا
پاشیدهاند.
در ابتدا شروع به قدم زدن کردم. انگار از چهرهام مشخص
بود که اینکاره نیستم به همین دلیل طعمه خوبی برای دلالان ارزی محسوب میشدم
و هر سی ثانیه یکی از آنها به سمتم میآمد و با دادن قیمت تقریبا روز
خواستار فروش و یا ختی خرید ارز از من بود. قدیمیهای این کار حدود ۵۰۰
ریال زیر قیمت بازار نرخ میدادند تا مشتری راغب به خرید از انها شود و به
نوعی رقیب را از بازار حذف کنند.
اما نکته جالبی که نظر من را جلب کرد حضور مردم عادی در
بازار ارز خیابان فردوسی بود که طی یکی دو هفته اخیر دلار یا یورو را
خریداری کردند و حالا برای فروش (ضرر کمتر) یا خرید برای سود احتمالی در
آینده با طمع خاصی در حال مذاکره با دلالهای ارزی بودند. با یکی از همین
خریداران ارز که تا بحال پایش به این خیابان هم باز نشده بود سر صحبت را
باز کردم. نوجوانی هفده ساله که دارای پیج اینستاگرام با فالوئر بالا بود.
اسمش امیر بود و صحبتش را اینگونه آغاز کرد: «درآمد ماهیانه خوبی از
تبلیغات اینستاگرامی دارم بین چهار تا شش میلیون تومان! اما با خودم عهد
کردم تا نیمی از درآمدم را تا زمانی که بازار به این شکل است تبدیل به یورو
کنم!» او که چیز زیادی از اقتصاد نمیدانست تصمیمش را عملی کرد و با خرید
۲۰۰۰ یورو برای اولین بار تبدیل به دلال ارزی شد!
با فرد دیگری به
اسم سامان که مربی بدنسازی در یکی از باشگاههای تهران بود و خیلی سراسیمه
به دنبال خرید ارز بود صحبت کردم: «داداش! درآمد اصلی من از تدریس خصوصی
شاگردانم در باشگاه تامین میشود، اما خودت میدونی نرخ چقدره دیگه! نه؟
زندگی نمیچرخه باور کن! گفتم حداقل یه مبلغ کمی رو بیام اینجا تبدیل به
دلار کنم تا شاید بعدا بتونم بفروشم به یه زخمی بزنیم!». سامان مبلغ ۸۰۰
دلار طبق گفته خودش خریداری کرده بود.
فرد دیگری که نظرم را به خودش
جلب کرد از همه کسانی که باهاشون صحبت کرده بودم تمایل بیشتری به خرید ارز
داشت. با یک کوله پشتی به دنبال بهترین قیمت یورو بود! او دانشجوی
کارشناسی ارشد دانشگاه تهران بود که قرار بود سال اینده به کشور مجارستان
مهاجرت کند: «با این وضعیت در ابتدا تصمیم گرفتم که برنامه مهاجرت را کنسل
کنم، چون توانایی خانواده طوری نیست که از پس هزینهها با این افزایش قیمت
بربیایند، اما با خودم تصمیم گرفتم که همین حالا ارز را تامین کنم تا
بالاتر از این نرفته!». او ۲۸۰۰ یورو خریداری کرد و رفت.
آخرین نفر،
اما در صنفی کار میکرد که پیشتر فکرش را نمیکردم در این صنف هم کسی
خواستار خرید ارز یا فروش آن باشد. خانمی میانسال که سابقه ۲۴ سال پرستاری
در یکی از بیمارستانهای تهران را داشت با حضور در خیابان فردوسی با ترس و
لرز مبلغ ۵۰۰۰ یورو را فروخت. دلیلش این بود که با افت قیمت ارز نمیخواهد
بیش از این ضرر کند. از ایشان سوال کردم که با چه مبلغی این میزان ارز را
خریداری کرده که با ناراحتی گفت: ۱۳۶۰۰ تومان!
گزارش میدانی من نتیجه جالبی را برملا کرد، اینکه مردم عادی
که شاید حتی یکبار هم به موضوع خرید و فروش ارز فکر هم نکرده بودند وارد
بازار دلالیای شدند که میتواند به تنهایی یکی از عوامل نوسان بازار ارز
باشد. البته از دید همین مردم چارهای جز این کار ندارند چرا که بازار کار و
دریافت حقوق آنقدر بد است که برای گذراندن معیشت خود مجبور به دلالی
شدهاند!