نسخه چاپی
صبا
ایران به نقل از پارسینه:
من هیچ وقت کسی را ندیدم که خسرو شکیبایی را دوست نداشته باشد.
جایی نقل قولی از آیدین آغداشلو در مورد عمو خسرو دیدم که خیلی تاثيرگذار بود:
"...حساسیت بیش از حد خسرو تبدیل به "خودویرانگری شد"
و
یک انسان زمانی خود ویرانگر میشود که تحملش نسبت به فضاحت اطراف - به
نادرستی هایی که می بیند ، کم می شود ، در نتیجه همه ابعاد زندگی را شامل
می شود ، و این بیزاری - دلزدگی و این واهمه ، آرام آرام به دنبال راه
خروجی می گردد ، راه خروج در بسیاری از اوقات به صورت خود ویرانگری در می
آید.
این خروج یا به صورت کُند و آرام آرام یا به صورت یک خروج بلافاصله خواهد بود، مثل خروج "صادق هدایت" از کل متن زندگی اش ، در سنینی که آنچنان سنی نبود...قبل از پنجاه سالگی...
و زمانی که خودویرانگری به این حد می رسد بعد از آن خروج است ، و افسوسی که این خروج برای همه ، باقی می گذارد.
خسرو شکیبایی ستاره درخشان و از ذخیرههای فرهنگ و هنر معاصر ما بود، انسان درست و شریفی که کارش را خیلی خوب انجام میداد
و به معنای دقیق کلمه "نازنین" بود.
ولی به دلیل همان سرآمدن تحملش نسبت به فضاحت و نادرستی و شاید "بی معرفتی"های اطرافش دچار خودویرانگری شد و رفت...
مصداق برای این مدل رفتنها کم نیست متاسفانه...
چند نفر از ما بیآنکه خود بدانیم به این مرز ناخواسته نزدیک میشويم...
خدا آخر و عاقبت همه رو به خیر کنه.
ف.ر